جستجو برای "{{term}}"
جستجو برای "{{term}}" نتیجه ای نداشت.
پیشنهاد می شود:
  • از املای صحیح کلمات مطمئن شوید.
  • از کلمات کمتری استفاده کنید.
  • فقط کلمه کلیدی عبارت مورد نظر خود را جستجو کنید.
{{count()}} نتیجه پیدا شد. برای دیدن نتایج روی دکمه های زیر کلیک کنید!
نتیجه ای یافت نشد.
سایر نتیجه ها (دپارتمان ها، اخبار، مقالات، صفحات) را بررسی کنید.

{{item.title}}

{{item.caption}}
نتیجه ای یافت نشد.
سایر نتیجه ها (دوره ها، اخبار، مقالات، صفحات) را بررسی کنید.

{{item.title}}

{{item.caption}}
نتیجه ای یافت نشد.
سایر نتیجه ها (دوره ها، دپارتمان ها، مقالات، صفحات) را بررسی کنید.

{{item.title}}

{{item.caption}}
{{item.datetime}}
نتیجه ای یافت نشد.
سایر نتیجه ها (دوره ها، دپارتمان ها، اخبار، صفحات) را بررسی کنید.

{{item.title}}

{{item.caption}}
{{item.datetime}}
نتیجه ای یافت نشد.
سایر نتیجه ها (دوره ها، دپارتمان ها، اخبار، مقالات) را بررسی کنید.

{{item.title}}

{{item.caption}}
{{item.datetime}}
  • یکشنبه ۳۱ فروردین ۱۴۰۴
۴۱۳

داستان کوتاه انگلیسی با افعال گذشته استمراری

داستان کوتاه انگلیسی با افعال گذشته استمراری

یادگیری زبان انگلیسی یکی از اهداف بسیاری از افراد در دنیای امروز است و استفاده از روش‌های خلاقانه می‌تواند این فرآیند را تسهیل کند. یکی از این روش‌ها، یادگیری زبان با داستان کوتاه انگلیسی است. در حین خواندن داستان کوتاه انگلیسی، زبان ‌آموزان با ساختارهای گرامری مختلف، به ویژه افعال گذشته استمراری، آشنا می‌شوند.

 این نوع داستان‌ها به دلیل محتوای جذاب و زبان ساده، فرصتی مناسب برای تمرین و تقویت مهارت‌های زبانی فراهم می‌کنند. در این مقاله از بخش وبلاگ سایت مجتمع فنی تهران، به بررسی تأثیر یادگیری زبان با داستان کوتاه انگلیسی و نقش افعال گذشته استمراری در این فرآیند خواهیم پرداخت.

Story 1: The Midnight Call

The city was sleeping soundly, and a thick fog was rolling through the streets. Inside a small apartment, Amelia was studying late into the night when her phone started ringing. The unknown number was flashing insistently, and she was hesitating before answering, a sense of unease was creeping over her.

داستان کوتاه انگلیسی 1: تماس نیمه شب

شهر داشت آرام میخوابید، و مه غلیظی در خیابان ها داشت میغلتید. داخل آپارتمان کوچکی، آملیا داشت تا دیروقت مطالعه می کرد که تلفن همراهش شروع به زنگ زدن کرد. شماره ناشناس با اصرار داشت چشمک می زد، و او داشت قبل از پاسخ دادن مکث می کرد، حس ناخوشایندی داشت بر او خزنده می شد.

Story 2: The Stormy Sea

The waves were crashing against the hull of the small fishing boat. The wind was whipping through the rigging, and the rain was pouring down in sheets. Captain Jonas was struggling to keep the boat on course, while his crew were battling to keep their footing on the slippery deck. They were hoping the storm would soon pass.

داستان کوتاه انگلیسی 2:دریای طوفانی

با استفاده از آموزش زبان انگلیسی و نوشتن داستان‌های کوتاه، شما می‌توانید مهارت‌های زبانی خود را تقویت کنید و دنیای جدیدی از ادبیات را کشف کنید.

امواج داشتند به بدنه قایق ماهیگیری کوچک برخورد می کردند. باد داشت از میان دکل ها می وزید، و باران به شدت داشت می بارید. کاپیتان یوناس داشت برای نگه داشتن قایق در مسیر تقلا می کرد، در حالی که خدمه او داشتند برای حفظ تعادل خود روی عرشه لغزنده مبارزه می کردند. آنها داشتند امیدوار بودند که طوفان به زودی بگذرد.

Story 3: The Secret Garden

The sun was warming the stones in the old garden, and bees were buzzing around the lavender bushes. Clara was wandering through the overgrown paths, discovering hidden corners and forgotten statues. She was feeling a sense of peace and quiet as she was listening to the gentle trickle of the fountain.

داستان کوتاه انگلیسی 3: باغ مخفی

خورشید داشت سنگ های باغ قدیمی را گرم می کرد، و زنبورها دور بوته های اسطوخودوس داشتند وز وز می‌کردند. کلارا داشت در میان مسیرهای پوشیده از گیاهان پرسه می زد، گوشه های پنهان و مجسمه های فراموش شده را کشف می کرد. او داشت با گوش دادن به صدای آرام چکه کردن فواره، حس آرامش و سکوت می کرد.

Story 4: The Fading Light

The hikers were descending the mountain as the sun was sinking below the horizon. The shadows were lengthening, and the air was growing colder. They were quickening their pace, knowing they had to reach the campsite before complete darkness set in. Fear was rising in their hearts.

داستان کوتاه انگلیسی 4: نور محو شونده

کوهنوردان داشتند از کوه پایین می آمدند در حالی که خورشید داشت در افق غروب می کرد. سایه ها داشتند بلندتر می شدند، و هوا داشت سردتر می شد. آنها داشتند سرعت خود را تندتر می کردند، می دانستند که باید قبل از تاریکی مطلق به محل کمپ برسند. ترس داشت در قلب آنها بالا می آمد.

Story 5: The Unexpected Guest

The guests were chatting and laughing in the living room, enjoying the party. The host, Robert, was circulating with a tray of drinks when he noticed a stranger was standing quietly by the door. He was watching him closely, wondering who he was and why he had come uninvited. This stranger was wearing an unusual coat.

داستان کوتاه انگلیسی 5: مهمان ناخوانده

مهمانان در اتاق نشیمن داشتند با هم صحبت می کردند و می خندیدند و از مهمانی لذت می بردند. میزبان، رابرت، داشت با سینی نوشیدنی رفت و آمد می کرد که متوجه شد غریبه ای آرام کنار در ایستاده است. او داشت او را از نزدیک تماشا می کرد و با خود فکر می کرد که او کیست و چرا بدون دعوت آمده است. این غریبه داشت کت عجیبی می پوشید.

Story 6: The Busy Bakery

The ovens were heating up early in the morning, and the aroma of baking bread was filling the air. The bakers were kneading dough, shaping loaves, and preparing pastries with practiced skill. Customers were lining up outside, eager to get their daily treats. The bakery was coming alive for the new day.

داستان کوتاه انگلیسی 6: نانوایی شلوغ

فرها از صبح زود داشتند گرم می شدند، و عطر نان پخته در هوا داشت می پیچید. نانواها داشتند خمیر ورز می دادند، نان ها را شکل می دادند و شیرینی ها را با مهارت تمرین شده آماده می کردند. مشتریان در بیرون داشتند صف می کشیدند، مشتاق بودند تا خوراکی های روزانه خود را تهیه کنند. نانوایی برای روز جدید داشت جان می گرفت.

Story 7: The Ancient Ruins

The archaeologists were carefully excavating the ancient site, brushing away layers of dirt and sand. They were uncovering fragments of pottery and stone tools, slowly piecing together the story of a lost civilization. A strange symbol was appearing on one of the unearthed walls, leading to a lot of speculation. They were working with focused concentration.

داستان کوتاه انگلیسی 7: ویرانه های باستانی

باستان شناسان داشتند با دقت محل باستانی را حفاری می کردند، لایه های خاک و شن را پاک می کردند. آنها داشتند قطعاتی از سفال و ابزار سنگی را کشف می کردند و به آرامی داستان تمدن گمشده ای را کنار هم می گذاشتند. یک نماد عجیب بر روی یکی از دیوارهای کشف شده داشت ظاهر می شد و منجر به گمانه زنی های زیادی شد. آنها با تمرکز زیاد داشتند کار می کردند.

Story 8: The Concert Hall

The orchestra was tuning their instruments as the audience was settling into their seats. The conductor was pacing backstage, preparing for the performance. The anticipation was building, and the lights were dimming as the concert was about to begin. The air was tingling with excitement.

داستان کوتاه انگلیسی 8: سالن کنسرت

ارکستر داشت سازهای خود را کوک می کرد در حالی که تماشاگران داشتند در جای خود مستقر می شدند. رهبر ارکستر داشت در پشت صحنه قدم می زد و خود را برای اجرا آماده می کرد. انتظار داشت افزایش می یافت، و چراغ ها داشتند کم نور می شدند که کنسرت در شرف شروع شدن بود. هوا از هیجان داشت گزگز می کرد.

Story 9: The Silent Library

The librarian was shelving books in the quiet, dimly lit library. Patrons were browsing through the shelves, some were reading quietly at their tables, and a few were typing away on their laptops. The only sound was coming from the soft rustle of pages being turned and the gentle hum of the air conditioning. The quiet was making the library an ideal study spot.

داستان کوتاه انگلیسی 9: کتابخانه ساکت

کتابدار داشت کتاب ها را در کتابخانه ساکت و کم نور قفسه بندی می کرد. مراجعین داشتند در میان قفسه ها مرور می کردند، برخی داشتند به آرامی پشت میزهای خود مطالعه می کردند، و تعدادی داشتند روی لپ تاپ های خود تایپ می کردند. تنها صدا از صدای آرام ورق زدن صفحات و صدای ملایم تهویه مطبوع داشت می آمد. سکوت داشت کتابخانه را به مکانی ایده آل برای مطالعه تبدیل می کرد.

نتیجه‌ گیری

یادگیری زبان انگلیسی از طریق داستان کوتاه انگلیسی یک روش مؤثر و جذاب برای تقویت مهارت‌های زبانی است. داستان کوتاه انگلیسی به زبان‌ آموزان این امکان را می‌دهد که با ساختارهای گرامری و واژگان جدید در زمینه‌های مختلف آشنا شوند و در عین حال از طریق روایت‌های جذاب، انگیزه و علاقه خود را به یادگیری حفظ کنند. داستان‌های کوتاه نه تنها به تقویت درک مطلب کمک می‌کنند، بلکه با ایجاد زمینه‌ای برای تفکر انتقادی و تحلیل شخصیت‌ها و رویدادها، مهارت‌های گفتاری و نوشتاری را نیز تقویت می‌نمایند.

سوالات متداول

در بخش پایانی مقاله، پاسخ برخی از مهم‌ترین سوالات خود در خصوص زمان گذشته استمراری (Past Continuous) را دریافت خواهید نمود.

زمان گذشته استمراری چه زمانی استفاده می‌شود؟

زمان گذشته استمراری برای بیان اقداماتی که در یک زمان مشخص در گذشته در حال انجام بوده‌اند، استفاده می‌شود. همچنین برای توصیف دو یا چند عمل که همزمان در گذشته در حال وقوع بوده‌اند، کاربرد دارد.

چه تفاوتی بین گذشته ساده و گذشته استمراری وجود دارد؟

گذشته ساده برای بیان اقداماتی که در گذشته به پایان رسیده‌اند، استفاده می‌شود، در حالی که گذشته استمراری برای بیان اقداماتی که در یک زمان خاص در گذشته در حال انجام بوده‌اند، به کار می‌رود.

ساختار جملات در زمان گذشته استمراری چگونه است؟

  • ساختار جملات در گذشته استمراری به این صورت است:
  • جمله مثبت: Subject + was/were + verb + ing
  • جمله منفی: Subject + was/were + not + verb + ing
  • سوال: Was/Were + subject + verb + ing؟
پربازدیدترین مقالات