- چهارشنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۲
۱۰ گام تا حرفهای شدن در بازار رمزارزها در مجتمع فنی تهران (قسمت دوم)
۱۰ گام تا حرفهای شدن در بازار رمزارزها در مجتمع فنی تهران (قسمت دوم)
گام دوم – پذیرش حقایق انکارناپذیر
پذیرش حقایق و منطقی فکر کردن دومین گام برای حرفهای شدن در حوزه سرمایهگذاری و تحلیل و معاملهگری است. باید بدانیم رؤیاپردازی و خیالبافی با برنامهریزی و مثبتاندیشی دو امر کاملاً مخالف یکدیگر هستند و مرز کاملاً مشخص و روشنی بین آنهاست.
دستیابی به بازدهی و سودهای افسانهای که برخی از تازهکاران در ذهن خود میپرورانند، عملاً برای یک معاملهگر حرفهای با بیش از یک دهه کار مداوم هم غیرممکن است، چه برسد برای یک تازهکار. به بیان ساده، این بازارها کاملاً منطقی کار میکنند و بین میزان سرمایه و بازدهی همیشه یک معادله نسبی و منطقی برقرار است و آرزوها و خواستهای قلبی ما را بر نمیتابند. به بیان سادهتر، اگر درآمد بالاتر میخواهید بالطبع باید سرمایهگذاری بیشتر و ساعات کاری مداومتری داشته باشید تا بر اساس استعدادهایتان از حداکثر پتانسیل بازار برای سودآوری بهره ببرید و بدین ترتیب عملکرد بهینهتری داشته باشید. بهطور خلاصه، مدت زمان حضور در بازار، استفاده از ابزارها و تکنیکهای هوشمندانهتر، خلاقیت بیشتر و حجم سرمایه بیشتر، مهمترین عوامل جهت کسب درآمد و بازدهی بالاتر هستند.
همچنین باید بپذیریم و به آن قویاً باور داشته باشیم که بازار بر مدار ما نمیچرخد و این ما هستیم که باید خودمان را با تلاطم بازار هماهنگ کنیم. لذا افزودن تعداد معاملات بدون حد و مرز، تحلیل نامناسب یا رها کردن معاملات به حال خود برای دورهای طولانی، معامله با حداکثر ظرفیت یا حتی فراتر از آن، در نظر گرفتن حد سودهای غیرمتعارف و رؤیایی یا حد ضررهای بسیار محدود و کوتاهمدت همگی سرابهایی هستند که در آینه تحلیلهای عجولانه، نگرش نادرست و تفکر غیرمنطقی پدید میآیند و در نهایت خیلی زود سرمایه معاملهگر را به کام مرگ میکشانند.
همچنین در این راستا توجه به این نکته ضروری است که اصرار بر روی یک پوزیشن زیانده و عدم جلوگیری از زیان بیشتر، فقط باعث میشود در این مرداب دست و پای بیشتری بزنید و زودتر سرمایهتان را نابود کنید.
اما در خصوص بازار نیز حقایقی در پرده ابهام نهفته است که عدم تخصص در این حوزه و نداشتن اطلاعات کافی سبب شده افرادی تعمداً یا از سر احساسات، شایعاتی را ساخته و پرداخته کنند که طبعاً تا زمانی که حقیت آشکار نشود این شایعات رنگ واقعیت گرفته و عوامفریب هستند و باعث ضرر و زیان خواهند شد. در این خصوص باید این مسئله را برای شما آشکار کنم که درک و شناخت صحیح از مکانیزم بازارهای پولی و مالی میتواند بهشدت بر نگرش و تحلیلهای ما از وضعیت بازار اثر مثبت بگذارد و بتوانیم تحلیلهایی نزدیک به واقعیت ارائه دهیم. لذا در این بخش به بررسی برخی از این شایعات میپردازیم.
هدایت معاملهگران به سمت زیان!
طی سالهای اخیر شایعاتی در بین فعالان بازارهای پولی و مالی به وجود آمده و حاکی از آن است که کارگزاران بازارهای پولی و مالی از طریق ارائه نرخهای ساختگی و هدایت معاملات مشتریان به سمت حد ضرر در صدد زیان زدن به مشتریان خود هستند تا درآمد بیشتر کسب کنند. همچنین حتی ممکن است شما نیز این جمله اشتباه (یا حتی مغرضانه) را شنیده باشید که سود شما ضرر کارگزار و ضرر شما سود کارگزار است! یا سخن از استراتژی خاص بانکها در معاملات نقدی و آتی یا عباراتی همچون Stop Hunter و غیره به میان آمده است که نهتنها در میان قشر عوام خریدار دارد، بلکه با نهایت تأسف باید بگویم در برخی موارد اساتید بهنام نیز از تکرار این موارد در کلاسهای خود در جهت جذابتر کردن موضوع، بدون توجه به اثر مخرب آن بر ذهن دانشجو بهره میبرند. در این راستا باید تأکید کنم که طرح چنین مباحثی کاملاً اشتباه و حاصل نبود دانش و اطلاع کافی از مکانیزم بازار است که معمولاً در نگرش افراد شکستخورده در این بازارها مکرراً دیده میشود.
با اندکی تفکر و تحلیل مدل کسبوکار، بهراحتی میتوان درک کرد که حتی کسبه خردهفروش هم با ایجاد تجربههای خوشآیند و مثبت برای مشتریان خود سعی در تقویت حس وفاداری و جذب دائمی مشتریان دارند تا بتوانند به درآمدی پایدار برسند. حال چگونه میتوان چنین سخنان سخیف و غیرمنطقی را قبول کرد در حالی که حتی کارگزاران رده پایین نیز مرتب در تلاش هستند تا دایره مشتریان خود را وسیعتر کنند و سهم بیشتری از این بازار را نصیب خود کنند، آن هم در شرایطی که درآمد کارگزاران تنها وابسته به حجم معامله مشتریان است و برای دستیابی به مشتریان وفادار باید از سد رقبای کوچک و بزرگ خود بگذرند و بعضاً حتی بسیاری از خدمات جانبی را که برای آنها هزینهساز است نیز برای ترغیب مشتریان به معاملات به شکل رایگان در اختیار آنها قرار دهند؟
اگر سیاست کارگزار بر این باشد که بهطور مداوم به شما زیان وارد کند تا بتواند از کارمزد معاملات شما سود کسب کند، طبیعی است که خیلی سریع سرمایه شما تمام میشود و طبعاً دیگر معامله نخواهید کرد و در نتیجه کارگزار هم دیگر درآمدی از طرف شما نخواهد داشت. حال این مطلب را نیز به آن اضافه کنید که در دنیای ارتباطات امروزی بهسرعت تقلب در نرخهای غیرواقعی و هدایت شما به سمت ضرر آشکار خواهد شد و متقلب بودن یک کارگزار بهطور فراگیر منتشر خواهد شد و نهتنها مشتریان بالفعل، بلکه مشتریان بالقوه را نیز از دست خواهد داد. در نتیجه چنین سیاستی به شکلی مضاعف به کارگزار زیان وارد میکند و در نهایت موجب از بین رفتن کسبوکار او خواهد شد. پس طبیعی است که هیچ عقل سلیم و منطق بسیطی چنین تخیلات و شایعاتی را نمیپذیرد و تنها مشتری این شایعات همان قشر عوام و بعضاً شکستخورده در این بازارها هستند که به طبع تفکر و رفتار غیرمنطقی سرمایه خود را به کام نابودی کشاندهاند و اکنون به دنبال مقصر برای تصمیمات و رفتار اشتباه خود هستند.
ترید در دنیای بانکداری
شایعات دیگری نیز در مورد بانکهای پشتیبان کارگزاران یا بانکهای تجاری بزرگ در دنیا وجود دارد که معاملهگران این بانکها رفتاری متفاوت از تریدرهای منفرد (Sole Traders) دارند و مدل معاملاتی آنها متفاوت و در جهت زیان به تریدرهای خرد است. اولاً باید بگویم بانکها Trader ندارند بلکه Dealer دارند و آنچه موجب چنین اشتباه برای برخی افراد شده، ترجمههای عجولانه و بدون توجه به مفاهیم است که در اکثر مقالات و کتب فارسی به چشم میخورد.
اصولاً تفاوتی اساسی بین این دو رده شغلی، یعنی Trader و Dealer وجود دارد. یک Dealer برای مشتریان بانک و به سفارش آنها حوالجات ارزی آنها را منبعیابی و خرید و فروش میکند و برای این کار از مشتریان کارمزدی به نفع بانک یا مؤسسه مالی میگیرد، درست مثل کارمزدی که در یک پلتفرم معاملاتی در هر خرید یا فروش شما بهطور اتوماتیک میپردازید. اما تریدر خرید و فروش میکند و از نوسان قیمت سود میبرد. پس برای یک Dealer فرقی نمیکند شما حواله ارزی خودتان را با سود بفروشید یا ضرر؛ برای او فقط این نکته مهم است که یک معامله را متصل کند و کارمزد برای مؤسسه متبوعش بسازد، لذا هرگز با هدف جریانسازی قمت یا تغییر سطوح کف و سقف بازار معامله نمیکند.
بهعنوان شخصی که سالها در صنعت واسطهگری مالی و صرافی مشغول به کار بودهام و سالهایی از عمر حرفهای خودم را بهعنوان نماینده بانکهای خارجی، با اداره روابط کارگزاری بانکها و مؤسسات مالی، دفتر SWIFT و اداره رمز و اداره خارجه بانکهای تجاری در ارتباط بودهام، به جرأت و با اطمینان میگویم چنین نگرشی نیز حاصل عدم دانش و اطلاعات کافی گوینده این سخن است. زیرا بانکها و شبکه صرافی در یک کشور تنها یک هدف دارند و آن انجام سفارشات مشتریان خود با کمترین هزینه و کسب درآمد و دریافت کارمزد از این راه است. به عبارت دیگر، یک بانک هرگز با هدف اثرگذاری بر قیمت و بالا بردن یا پایین آوردن نرخ به عرصه تجارت پول وارد نمیشود، بلکه حتی در مواردی اگر حجم سفارش حوالجات بین بانکی بسیار زیاد و قابل توجه باشد، سعی میکند نقل و انتقال را به شیوهای مدیریتشده و به اصطلاح، چراغ خاموش هدایت کند تا معاملات او باعث افزایش ناگهانی نرخ یا شوک به بازار نشود، زیرا این شوک در خریدهای بعدی میتواند موجب کاهش سود بانک یا حتی زیان او در اجرای سفارشات آتی شود.
پس این حقیقت را بپذیریم که بانکها یا شبکه صرافی اولین هدفشان کسب درآمد از طریق کارمزد و اجرای سفارش حوالجات مشتریان در پایینترین نرخ ممکن است، زیرا بر مبنای اصیلترین اصل تجارت «سود در خرید ارزان است نه در فروش گران» زیرا گرانفروشی موجب از دست دادن مشتری میشود، اما خرید ارزان قدرت چانهزنی و ارائه تخفیف را بهوجود میآورد که این یک سیاست قوی بازاریابی جهت فراهم کردن رضایت مشتری، وفادار کردن او و ایجاد درآمد پایدار است.
لذا چرخه فعالیت واسطهگری مالی را میتوان بهطور بسیار ساده چنین مدلسازی کرد که Dealer یا مؤسسه در چرخه تجارت بینالملل و بازار پول بهطور مستقیم یا بهواسطه بانکهای دیگر درخواست اجرای سفارشات مشتریانش را بر روی شبکه SWIFT به بانک مقصد یا کارگزاران بانکی دیگر ارائه میدهد. در یک روز هزاران درخواست در این شبکه رد و بدل میشوند و هر بانک واسط نیز به نسبت حجم موجود ارز خارجی که در خزانه خود یا در حساب کارگزاران خارجی، بر سر قیمت چانهزنی میکند تا بیشترین منافع را به دست آورد و در نهایت این حجم عرضه و تقاضا در کل دنیا است که در صورت کم یا زیاد شدن میتواند موجب نوسانات خرد یا پدید آمدن روندهای کلی قیمت شود.
اما اخبار و اعلان شاخصهای اقتصاد ملی نیز در این مدل نقش ویژهای دارند که بعضاً میتوانند روندهای مستحکم در دورههای بلندمدت یا توقفهای ایستگاهی قیمت تا لحظه اعلان خبر را به وجود آورند.
به عنوان مثال، اخباری نظیر جنگ اکراین و احتمال تخریب نیروگاههای هستهای این کشور بیم و هراسی را به وجود میآورند که در صورت وقوع حوادثی از این دست و آلودگی رادیواکتیو در اتحادیه اروپا، زیرساختهای تولید و خدمات در این منطقه جغرافیایی برای دورهای طولانی نابود میشوند و بدیهی است بیم ناشی از این امر باعث کاهش ارزش یورو و تبدیل ذخایر ارزی یورو به ارزهای دیگر نظیر دلار آمریکا شود که جغرافیایی دورتر از این حوزه دارد و بهاصطلاح در میدان جنگ و در مقابل آتش توپخانه قرار ندارد و همین موضوع، یعنی تقاضا برای تبدیل ارزهای اروپایی با ارزی دیگر، قطعاً بر کاهش نرخ آنها و افزایش نرخ ارز متقابل در دورهای بلندمدت اثرگذار است.
گام سوم – تعیین افق سرمایهگذاری و پتانسیل سودآوری
افق در مفهوم جغرافیایی و حسی آن به نقطهای در دوردست اشاره دارد که چشم فراتر از آن را نمیتواند ببیند و در آن مرز، گستره زمین و آسمان یا دریا و آسمان به یکدیگر پیوند میخورند. در سرمایهگذاری نیز مفهومی تحت عنوان افق سرمایهگذاری (Investment Horizon) وجود دارد که دو عامل «دوره انتظار برای بازدهی» و «میزان سرمایهگذاری» در این مفهوم انتزاعی نقشآفرین هستند.
به بیان سادهتر، افق سرمایهگذاری افراد با یکدیگر متفاوت است و هر فرد با توجه به حداکثر توان سرمایهگذاری و حداکثر صبوری خود برای دریافت بازده، دارای یک افق سرمایهگذاری است. شناخت افق سرمایهگذاری از این جهت حائز اهمیت است که به شما امکان میدهد با توجه به این عامل، بازار هدف و ابزارها و روشهای مورد استفاده جهت تحلیل و سرمایهگذاری بهینه را تعیین کنید تا به حداکثر کارایی سرمایه برسید. لذا برای تعیین افق سرمایهگذاری بهتر است با یک استاد یا کارشناس مجرب سرمایهگذاری مشورت کنید تا خواستههای شما را به نسبت سرمایه تعدیل کند و هدفی مشخص و قابل دسترس به شما بدهد.
گام چهارم – انتخاب بازار هدف
اهمیت این عامل تا حدی است که میتواند در گام نخست که سرمایهگذاری در امر آموزش و انتخاب دوره آموزشی است نیز اثر گذارد. پس این عامل سرنوشتساز را جدی بگیرید و از آغاز با یک انتخاب صحیح، آینده شغلی و حرفهای خود را رقم بزنید.
اینکه در چه بازاری میخواهید فعالیت کنید، نکته بسیار مهمی است. زیرا هر یک از بازارهای پولی و مالی داخلی یا بینالمللی دارای مزایا، معایب و ریسک ذاتی مختص به خود هستند و بر اساس افق سرمایهگذاری، علاقه شخصی، ساعات کاری، میزان ریسکپذیری و سایر محدودیتها یا فرصتها باید نسبت به انتخاب بازار هدف و فعالیت در آن بهطور جدی تصمیمگیری کنید.
هرچند علاقه شخصی تا حد زیادی در انتخاب بازار هدف مؤثر است، اما در این خصوص نیز بهتر است از نظرات یک استاد یا کارشناس حرفهای بهرهمند شوید تا با توجه به شرایط شما، خواستهها و حجم سرمایه بهترین انتخاب را به شما معرفی کند.
گام پنجم – تعیین ابزارها و روشها و قدرت پیشبینی آینده
تحلیل تکنیکال، تحلیل فاندامنتال و تحلیل احساسات، عناوین کلی روشهای تحلیل و ارزیابی بازار هستند. اما آنچه شما از بین این روشهای کلی انتخاب میکنید یا استراتژی منحصر به فردی که با تلفیق ابزارها به آن میرسید، میزان سودآوری را تعیین میکند.
بهعنوان یک راهنمای کلی به این نکته توجه داشته باشید که حجم سرمایه هر قدر افزایش یابد، باید حد سود بزرگتری در نظر بگیرید، در نتیجه باید تایم فریم بزرگتری نیز انتخاب کنید تا نوسانات خرد کمتر در تصمیمات سرمایهگذاری شما اثربخش باشند. بدین ترتیب شاید چنین به نظر برسد که در سرمایههای بزرگتر وزن تحلیل تکنیکال کمتر و تحلیلهای بنیادی اثربخشتر باشند. اما در واقعیت چنین نیست، بلکه یک تلفیق مناسب از ابزارها و روشها میتواند بهطور کارآمد قدرت تحلیل و کسب درآمد شما را افزایش دهد.
در نتیجه پس از آنکه دورههای آموزشی را گذراندید و به ابزارها و روشهای مورد علاقه خود تسلط نسبی پیدا کردید، بهتر است جهت بهینهسازی تلفیقها و استراتژیها با یک استاد مجرب مشورت کنید.
گام ششم – استفاده از خدمات و ابزارهای مکمل
خبرها، نظرها، استفاده از تحلیلهای حرفهای سایرین یا استفاده از نرمافزارها و افزونههای تحلیلگر اتوماتیک یا ابزارهای تریدینگ خودکار بخشی از نیازمندیهای یک معاملهگر حرفهای محسوب میشوند.
در عمر کاری خودم بارها معملهگرانی را دیدهام که تعصب خاصی در استفاده نکردن از ابزارهای جانبی داشتهاند و تکیه آنها فقط بر نمودار قیمت بوده است. این افراد که شاید بهترین نام برای آنها «متعصبین بیبازده» باشد، همواره با تعصب و لجبازی ویژهای سعی در غیرقابل استفاده خواندن اندیکاتورها و سایر ابزارها و تکنیکهای آماری داشتهاند، غافل از اینکه آن بخش از تحلیل تکنیکال که برگرفته از الگوهای تکرارپذیر است، خواه خط روند و کانال قیمت باشد یا یک الگوی هارمونیک، شبهعلم محسوب میشود زیرا برگرفته از ثبت تجربیات شخصی است و میتواند بهسادگی در یک نمودار قیمت نفی شود، اما اندیکاتورها بر پایه علم آمار و ریاضیات بنا نهاده شدهاند و ارتباطی به تجربه شخصی ندارند.
هرچند در عمل باید از هر ابزاری به اندازه توان تحلیلی آن انتظار داشت و استفاده از ابزارهای همگن در کنار یکدیگر میتواند احتمال موفقیت معاملات را افزایش دهد، اما این دسته از معاملهگران با تعصب و لجبازی ویژه خود سعی در بیاعتبار جلوه دادن سایر روشها دارند و این بدترین نقطه ضعف آنهاست که تنها خود نمودار قیمت را حقیقت محض میدانند و حاضر نیستند از ابزارها و روشهای دیگر حتی به عنوان مکمل استفاده کنند.
شعار دیگری که این روزها بهخصوص از زبان افراد ناآگاه شنیده میشود، آن است که اندیکاتورها به درد نمیخورند و سیگنال صحیحی صادر نمیکنند. نکتهای که این افراد به آن توجه ندارند این است که اندیکاتورها گروهبندی شدهاند و هر گروه در ناحیهای خاص از نمودار قیمت کارایی دارد. به عنوان مثال، اندیکاتورهای گروه روند برای ناحیه روند کارایی مطلوب دارند و اندیکاتورهای نوسانگر بهترین کارایی خود را در نواحی معاملاتی خنثی (Flat) نشان میدهند یا برای یافتن نواحی معاملاتی اشباعشده به کار گرفته میشوند. پس اولاً ابزار را باید در ناحیه معاملاتی مناسب به کار برد و ثانیاً اندیکاتورها بر اساس شرایط نمودار قیمت باید بهینه شوند و پارامترهای آنها در نمودارهای مختلف میتوانند اعداد و تنظیمات متفاوتی به خود بگیرند. در نتیجه بدیهی است وقتی از سر ناآگاهی ابزار نامناسب با وضعیت نمودار به کار گرفته شود یا آنها را بر اساس همان تنظیمات پیشفرض یا بر اساس اعداد و ارقام تکراری در وبسایتها و صفحات زرد اینستاگرام به کار بگیرید، نها کارایی لازم را ندارند بلکه میتوانند موجب ضرر و زیان نیز بشوند.
بحث دیگری که جا دارد در اینجا به آن بپردازیم، ابزارهای معاملات الگوریتمی (Algo-Trading) یا معاملات خودکار (Auto-Trading) است. از این اکسپرتها یا رباتهای معاملهگر تنها زمانی استفاده کنید که الگوریتم معاملاتی آنها را کاملاً بشناسید. بخش عمدهای از اکسپرتها و رباتهای معاملهگر که بعضاً حتی با هزینههای گزاف در بازار به فروش میرسند، فاقد هرگونه کارایی هستند و صرفاً یک محصول تجاری برای فروش هستند. به عبارت دیگر خرید این ابزارها شما را پولدار نمیکند، بلکه صاحب آن ابزار را پولدار میکند. زیرا یک اکسپرت یا ربات در صورتی که کارایی صحیحی داشته باشد و سودآور باشد، همچون یک چاه نفت برای صاحبش پولسازی میکند، پس دلیلی ندارد آن را بفروشد یا حتی با تخفیف ارائه دهد!
بهترین راهکار آن است که بر روی خودتان سرمایهگذاری کنید، یک دوره برنامهنویسی MQL یا Pine Script نزد یک استاد مجرب بگذرانید و سپس استراتژی ویژه خودتان را که مدتها روی آن کار کردهاید و بهینهسازی شده است به الگوریتم تبدیل کنید و درنهایت از آن یک اکسپرت یا ربات ویژه برای خودتان بسازید و استفاده کنید.
نویسنده: عرفان معتضد، مدرس دورههای تحلیل و معاملهگری مجتمع فنی تهران
پایان بخش دوم (ادامه دارد)